واژه سیاحت و گردشگری در قرآن tourism in quran
گزیده سخن آن که این واژه به معنای: گردشگر، حرکت همراه با آرامش و اندیشه، مسافر، جهان گرد و توریست، آمده است.
قرآن مجید، به هنگام ترسیم سیمای مؤمنان و تصویر چهره ی فرزانگان به تکلیف های فردی و اجتماعی و ویژگی های ارزشی آنان اشاره می کند و یکی از آن ویژگیها را « سائح » بودن آنان می شمرد:
« التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعون الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهون عن المنکر و الحافظون لحدود الله... »؛ (3)
آنان که با خدا روی آشتی دارند و خدا را عبادت می کنند، با سپاس و ستایش خداوند نرم و آرام در راه زندگی قدم می زنند، تکلیف انفرادی خود نماز را با دو رکن اصلی آن رکوع و سجده بپا می دارند و تکلیف اجتماعی خود را با دو رکن اساسی آن امر به معروف و نهی از منکر، به فرجام می برند و مرزهای الهی را نگهبانند.
در این آیه « سیاحت » در کنار دیگر ارزش ها قرار گرفته و معنای آن هم نمی تواند منحصر و محدود به یک مصداق مانند روزه باشد. گروهی از مفسران به قرینه ی سیاق و روند آیه، آن را به معنای سیر و حرکت به سوی مراکز عبادی معنی کرده اند.، ولی هم ایشان باز در توضیح معنای سیاحت گفته است که:
یسیحون و یجولون من معهد من المعاهد الدینیه و مسجد من مساجد الله إلی غیره؛ (4)
از ویژگی های مؤمنان راستین یکی آن است که گردش و حرکت می کنند، از پایگاه های دینی و عبادی به سوی پایگاهی دیگر.
این معنا سازگار با همان معنای لغوی است که سیاحت را به معنای حرکت و جابه جایی و گردش گری دانسته است.
در آغاز سوره ی توبه نیز این آیه به چشم می خورد که:
« فسیحوا فی الأرض أربعه أشهر »؛ (5)
پس بچرخید در زمین چهار ماه.
علامه طباطبائی در تفسیر این آیه می نویسد.
السیاحه : السیر فی الأرض و الجری. و لذلک یقال للماء الدائم الجریه فی الساحه: السائح و أمرهم بالسیاحه أربعه اشهر کنایه عن جعلهم فی مأمن فی هذه البرهه من الزمان، و ترکهم و بحیث لایتعرض لهم بشر حتی یختاروا مایرونه أنفع بحالهم من البقاء أو الفناء؛ (6)
سیاحت؛ گردش در زمین است، لذا به آبی که دائم در جریان است «سائح » گویند. خدواند که به مشرکان دستور سیاحت می دهد، کنایه از آن است که چهار ماه در امنیت باشند [ و به هر چیز بیاندیشند و به هر جا بروند ] تا آن چه به سودشان هست، از ماندن و یا رفتن و نابود شدن برگزینند.
در سوره ی « تحریم» نیز، اوصاف زنان شایسته را شمارش می کند که از جمله « سائحات »(7) بودن آنان است.
از مجموع این آیات چنین به دست می آید که ایستایی و ماندن در یک مکان؛ مانند زادگاه و یا محل زندگی، به خودی خود ارزش نیست، بلکه از آن سوی، سیر و سفر و سیاحت و حرکت و گردش کردن و آگاهی یافتن از محیط پیرامون و جهان پهناور، نوعی ارزش به شمار می رود که مؤمنان از آن برخوردارند.
سیاحت و مسیح
از اشارات آیات قرآنی و نیز از صراحت و روایات برمی آید که: حضرت عیسی علیه السلام مصداق کامل و روشنی از گردش گران و جهان گردان دنیا به شمار می رود.
لغت شناسان پیرامون واژه ی «مسیح» گفته اند:
ساح فی الأرض، أی ذهب... و قد ساح، و منه المسیح بن مریم علیهما السلام، فی بعض الأقاویل: کان یذهب فی الأرض، فأینما أدرکه اللیل صف قدمیه و صلی حتی الصباح، فاذا کان کذلک فهو مفعول بمعنی فاعل؛ ( 8)
این واژه « ساح » به معنای « رفت » آمده و کلمه ی « مسیح » هم از این اصل گرفته شده و در پاره ای از گفته ها آمده است: آن حضرت در زمین راه می رفت و می گشت، آن گاه که شب فرا می رسید تا به صبح به عبادت می ایستاد، بنابراین، «مسیح » در این جا به معنای « سائح » و گردش گر است.
امام صادق علیه السلام درباره ی این ویژگی حضرت عیسی علیه السلام می فرماید:
ان عیسی بن مریم کان من شرائعه السیح فی البلاد...؛ ( 9)
گردش کردن و مسافرت در بین شهرها و و آبادی های جزء شریعت حضرت عیسی علیه السلام به شمار می رفته است.
او، همواره در زمین سیرو سیاحت می کرد، تا هم با شگفتی های آفرینش آشنایی بیشتری پیدا کند و هم در راه هدایت بندگان خدواند گام نهد و هم از بدخواهان گریخته و و به دیدار نیکان توفیق یابد.
در کتاب های روایی و تاریخی، این ویژگی آن حضرت به گونه ای روشن تر بیان شده است:
1. قال رسول الله صلی الله علیه و آله مر اخی عیسی علیه السلام بمدینه و فیها رجل و امرأه یتصالحان » ( 10 )
2. و عنه صلی الله علیه و آله مر أخی عیسی علیه السلام بمدینه و إذا فی ثمارها الدود » ( 11)
3. و عنه صلی الله علیه و آله مر أخی عیسی علیه السلام بمدینه و إذا وجوههم صفر » .( 12)
تعبیر پیامبر اسلام صلی الله و علیه وآله به این که حضرت عیسی علیه السلام از آبادی و یا شهری می گذشت، نشانگر آن است که آن حضرت، همواره در حال سفر و سیاحت و گردش هدفدار بوده و در راستای هدایت مردم و آشنایی آنان به ارزش های الهی، از این سوی به آن سوی و از این شهر به آن شهر در حرکت و رفت و آمد بوده است.
در پاره ای از روایات ازامام صادق علیه السلام چنین رسیده است که:
بینا عیسی بن مریم فی سیاحته اذ مر بقریه فوجد أهلها موتی فی الطریق و الدور...؛ ( 13 )
در لابه لای گردش و سیاحت، حضرت عیسی علیه السلام به آبادی رسید که تمام مردمان آن در راه و منزل ها مرده بودند....
باز همین تعبیر « سیاحت » به عنوان الگوگیری و نمونه یابی بر زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله جاری شده است:
ابوذر غفاری می گوید: روزی در خدمت پیامبر بودیم، آن حضرت نماز خواند و سپاس خدای گفت، سپس فرمود:
یا بن جندب من أراد أن ینظر... إلی عیسی فی سیاحته...فلینظر إلی هذا الرجل المقابل... فالتفت الناس ینظرون من هذا المقبل، فإذا هو علی بن أبی طالب علیه الصلاه و السلام؛ (14)
پسر جندب ! هر کس بخواهد به سیاحت عیسی بنگرد....به آن مردی که از روبه روی آید بنگرد. مردم به آن سو نگریستند، چهره ی علی بن ابی طالب علیه السلام را مشاهده کردند.
مقصود آن است که عیسی علیه السلام به عنوان الگوی سیاحان و گردش گران در فرهنگ دین مطرح شده است. جالب این است که در پاره ای از تعبیرهای امامان معصوم علیهم السلام از حضرت عیسی به عنوان « سیاح » و جهان گرد یاد شده است.
مرحوم مجلسی، روایت مفصلی را می آورد بدین شرح:
مردی یهودی که دانا و آگاه به شرایع آسمانی بود، از شام به مدینه آمد و در جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله که علی علیه السلام هم در میان آنان بود حاضر شد. پرسش های فروانی داشت که یکی یکی مطرح کرد و پاسخ آنها را می طلبید. علی علیه السلام آمادگی خود را برای پاسخ گویی اعلام کرد و او پرسش های خود را آغاز کرد از جمله:
طرفداران عیسی چنین می پندارند که او « سیاح » و جهان گرد بوده است ؟
امام علیه السلام فرمود: آری چنین است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز سیاحتش در صحنه های جهاد و پیکار بود. ( 15 )
روایت ها و رهنمودها ی رسیده از پیشوایان معصوم نیز گویای آن است که: پختگی و کمال و حقیقت یابی و رسیدن به عینیت و واقعیت و در پرتو سیر و سفر و جهان گردی ممکن و میسور است و مسلمانان باید برای این بخش از زندگی نیز، برنامه ریزی کنند.
امام علی علیه السلام در این زمینه می فرماید:
لیس للعاقل أن یکون شاخصاً إلا فی ثلاث، مرمه لمعاش، أو خطوه فی معاد، أو لذه فی غیر محرم؛ (16 )
خردمند از شهری به شهری [ و از کشوری به کشور دیگر ] نمی رود، مگر برای یکی از این سه چیز: سامان دهی امور معیشتی، گام نهادن در اصلاح آخرت، برخورداری از لذت و تفریح سالم.
« شاخص » به معنای جا به جایی و انتقال از مکانی به مکان دیگر و از شهری به شهر دیگر است. دراین فراز، امام علی علیه السلام بهره مندی و برخورداری از لذت های مباح و حلال را در گرو سیر و سفر دانسته و آن را بخشی از زندگی مسلمانان شمرده است.
درجایی دیگر آن حضرت فرموده است:
لیس الخبر کالمعاینه. (17)
شنیدن کی بو مانند دیدن
و نیز فرمود:
و اسکن الأمصار العظام؛ فإنها جماع المسلمین؛ (18)
در شهرهای بزرگ؛ که مرکز اجتماع انبوه مسلمانان است، سکنا گزین.
دانشمند فرزانه محمد جواد مغنیه در توضیح این فراز از کلام امام می نویسد:
سکنا گزیدن و سفر کردن به شهرهای متمدن و بزرگ، آدمی را به ره آوردهای تمدن و ابتکارات و اختراعات بشری، آشنا می سازد و فاصله تمدن ها و پیشرفت ها رابه مردم نشان می دهد. و افقی ژرف تر و گسترده تر ازآن چه در آن می زیند به روی آنان می گشاید. ( 19)
در ضرب المثل ها آمده است: « جهان دیدن به از جهان خوردن » است.
از حدیث هایی مانند « اطلبوا العلم و لوبالصین » ( 20 ) نیز میتوان آموخت که اسلام برای فراگیری علم و دانش مرز نمی شناسد و گردش گری و جهان گردی را در رابطه با اندوخته های علمی و فراگیری تجربه ازدیگر ملت ها و کشورها لازم و ضروری شمرده و به مسلمانان دستور فرمان اکید داده است.
ادبیات فارسی و عربی ما نیز، از همین فرهنگ قرآن و سنت اثر پذیرفته و در آثار باقی مانده و موجود ملی و مذهبی، به مسئله گردش گری و جهان گردی اهمیت و توجه فراوانی شده است.
تغرب عن الأوطان و فی طلب العلی
و سافر ففی الأسفار خمس فوائد
تفرج هم و اکتساب معیشه
و علم و آداب و صحبه ماجد
در این شعر که منسوب به حضرت علی علیه السلام است، به مسئله سیر و سفر و جداشدن از وطن و زادگاه اشاره شده و گذشته از این که سفر و گردش گری را تعالی بخش شمرده به فایده های پنجگانه آن نیز پرداخته است.
1. غم زدایی و پیدایش نشاط و شادابی؛
2. فقر زدایی و رسیدن به زیستی شایسته؛
3. دانش آموزی و فراگیری تجربه؛
4. آشنایی با فرهنگ ها و آداب و رسوم؛
5. دوست یابی و شناخت یاران نیک و بزرگوار؛
شاعران فارسی زبان ونیز در این زمینه به نکته های ارزش مندی اشارت کرده اند.
سعدی شیرین سخن، که خود جهان گردی را به مدت سی سال آزموده است، می سراید؛
در اقصای عالم به گشتم بسی
به سر بردم ایام با هر کسی
زهر گوشه ای توشه ای یافتم.
ز هر خرمنی خوشه ای یافتم.
همو در ره آوردهای سفر و گردش گری می سراید:
جهانگشته و دانش اندوخته
سفر کرده وصحبت آموخته.
بر همین اساس، انسان هایی را که مسافرت نمی کنند و بسته به خاک و وطن خویشند و پخته و کامل نمی شناسد:
اگر پارسایی سیاحت و نکرد
سفر کردگانش نخواهند مرد
سعدی، هشیاری، حکمت اندوزی و حکمت آموزی خود را مرهون جهان گردی ها می داند.
اوحدی نیز، گردش وجهان دیدن را مقدمه گشایش روزنه های نو در زندگی می شمرد:
آن که شش ماه در سفر باشد
روی دیگر به راه در باشد
نظامی، پویایی و بالندگی اندیشه و پختگی و ناب شدن خرد را در گرو سفر می داند:
سرعت عقل در جهان گردی
جنبش روح در جوانمردی
فردوسی، فرزانگی و آزمودگی آدمی را در پرتو گردش گری و جهان گردی میسر می شمرد:
درست است گفتار فرزانگان
جهاندیده و پاک دانندگان
جهان آزموده دلاور سران
گشادند یک یک به پاسخ زبان
عطار گوید سیاحت و سفر زمینه بروز استعدادها، خلاقیت ها و ابتکارهاست:
زین بحر همچو باران بیرون شو و سفر کن
زیرا که بی سفر تو هرگز گهر نگردی.
وشاعری دیگر اندر فواید سفر و جهان گردی گفته است:
ای دل ارچند در سفر خطر است
کس گهر بی سفر کجا یابد
آن که چون سایه گشت خانه نشین
تابش ماه و خور کجا یابد
زاغ کز آشیان نپرد
بر شکاری ظفر کجا یابد.
پی نوشت :
1-طبرسی، مجمع البیان، ج 3، ص 146، مکتبه الحیاه، بیروت
2- مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن کریم، ج 5، ص 284.
3- توبه ( 9 ) آیه 112.
4- المیزان، ج 9، ص 396
5- توبه ( 9 ) آیه 2.
6- المیزان، ج 9، ص 147.
7- تحریم ( 66) آیه 5.
8- ابن منظور، لسان العرب، ج 2، ص 493، نشر ادب حوزه
9-بحاالانوار، ج 70، ص 244، مؤسسه الوفاء
10- همان، ج 14، ص 320 - 321.
11- همان
12- همان
13- همان
14- همان، ج 39، ص38
15-همان، ج 10، ص 48
16- نهج البلاغه، حکمت 390
17- محدث ارموی، فهرست غرر الحکم، ج 7، ص 88.
18- نهج البلاغه، نامه 69
19- مغنیه، فی ظلال نهج البلاغه، ج 4، ص 182
20- بحارالانوار، ج 1، ص 180
منبع: کتاب جهان گردی در فقه و تمدن اسلامی
برگرفته از سایت راسخونwww.rasekhoon.net
با ما همراه باشید در:
bachantourism@
گروه گردشگری و کوهنوردی باچان گشت (bachantourism)
گروه گردشگری و کوهنوردی باچان توریسم bachantourism.blog.ir