شرکت تعاونی باچان گشت

گروه گردشگری و کوهنوردی باچان‌توریسم (bachantourism@)

گروه گردشگری و کوهنوردی باچان‌توریسم (bachantourism@)

شرکت تعاونی باچان گشت

محمدرضا قهرمانی هستم. دانش آموخته کارشناسی ارشد زمین شناسی گرایش آب شناسی از عشایر ایل قشقایی و ساکن استان فارس(شهرستانهای شیراز و فراشبند). از آنجا که گردشگری و صنایع و فعالیت‌های وابسته این ظرفیت را دارد که باعث رونق اقتصادی روستاها بشه، بومگردی و ژئوتوریسم را پیشه کردم. در ادامه به معرفی روستای ابا و اجدادی و گرمسیری ما پرداخته شده است.
روستای باچان یا باچون، روستایی تاریخی عشایری و گردشگری، از توابع شهرستان فراشبند در استان فارس و در مسیر میراث جهانی ساسانی (فیروزآباد-فراشبند-کازرون) است که از دیرباز مورد توجه بوده است. امامزاده آقا میر احمد(ع)، نخلستان زیبا، چشمه و تونل‌قنات تاریخی برم فرهاد، استخراج نمک از کوه نمک باچون، محدوده تاریخی چاربازار، چشمه‌های پرآب، غارها و عشایر خونگرم منطقه از جمله پدیده‌ها و شاخصه‌های گردشگری این روستای تاریخی است. در کشور عزیزمان ایران، روستاهایی همچون باچون، فراوانند. گروه گردشگری باچان توریسم سعی دارد در شناساندن نقاط زیبا و بکر کشور برای مقاصد گردشگری قدم بردارد و در این راه به همکاری دوستان، نیازمند است. گرچه تخصص اصلی مدیر گروه ژئوتوریسم است و اغلب مطالب، در این زمینه ارائه خواهد گردید؛ اما به دلیل زندگی در محیط عشایری ایل قشقایی، و عجین بودن زندگی عشایری با طبیعت، گردشگری عشایری نیز از ابعاد اصلی فعالیت این گروه است و تورها به صورت توام عشایری و طبیعت گردی خواهد بود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات و پیشنهادات
نویسندگان و همکاران
پیوندهای روزانه

بر کرانه غدیر

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۳۹ ب.ظ
"گزیده ای از کتاب خداخانه دارد نوشته فاطمه شهیدی"
غدیر بود.رفتیم پیشانی اباذر را ببوسیم و بگوییم:"برادر عیدت مبارک!"پیشانیش از آفتاب ربذه سوخته بود!!

به "ابن سکیت گفتیم"علی".هیچ نگفت،نگاهمان کردو گریست.زبانش را بریده بودند!!خواستیم دست های میثم را بگیریم و بگوییم"سپاس خدای را که ما را از متمسکین بولایت امیرالمومنین قرار داد"دستهایش را قطع کرده بودند!!

گفتیم یک  سیدی  بیابیم وعیدی بگیریم"سیدی!کسی از بنی هاشم.جسدهایشان درز لای دیوارها شده بودو چاهها ازحضور پیکرهای بی سرشان پر بود!زندانی دخمه های تاریک بودند و غل های گران بر پا،در کنج زندان ها نماز می خواندند.

فقط همین نبود که میان بیابان بایستد،رفتگان را بخواند که برگردند و صبر کند تا ماندگان برسند.فقط همین نبود که منبری از جهاز شتران بسازد بالا رود،صدایش کند و دستش را بالا بگیرد،و گفتن جمله کوتاه"علی مولاست"نبود.کار اصلا اینقدرها ساده نبود.فصل اتمام نعمت ،فصل بلوغ رسالت.فصل سختی بود.بیعت با علی مصافحه ای ساده نبود.مصافحه با همه رنج هایی بود که برای ایستادن پشت سر این واژه سه حرفی باید کشید.ایستادن پشت سر واژه ای سه حرفی که در حق سخت گیر بود.این روز ها ولی همه چیز آسان شده است.

این روزها"علی مولاست"تکه کلامی معمولی و راحت است.اگر راحت می شود روی تابلوهای تبلیغاتی با انواع خطها نوشت "علی"!،اگر خیلی راحت و زیاد و پشت سر هم می شوداین کلمه را تکرار کرد و تکرار،حتما جایی از راه را اشتباه آمده ایم.شاید فقط با اسم یا خط بیجان مصافحه کرده ایم وگرنه با او؟!...  کار حتما سخت بود،صبوری بی پایان بر حق،تاب آوردن عتاب هایش حتما سخت بود.آن" مرد ناشناس" که دیروز کوزه آب زنی را آورد ،صورتش را روی آتش تنور گرفته"بچش این عذاب کسی است که از حال بیوه زنان ویتیمان غافل شده".آن مرد "ناشناس"سر بر دیوارنیمه خرابی در دل شب دارد می گرید:"آه از این ره توشه کم،آه از راه دراز"و ما بی آنکه بشناسیمش،همین نزدیکی ها جایی نشسته ایم و تمرین میکنیم که با نامش شعر بگوییم،خط بنویسیم،آواز بخوانیم وحتی دم بگیریم و از خود بیخود شویم.عجیب هست مرد هنوز هم "ناشناس"است...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۲
محمدرضا قهرمانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر و پیشنهاد

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی