شرکت تعاونی باچان گشت

گروه گردشگری و بوم گردی باچان‌توریسم (bachantourism@)

گروه گردشگری و بوم گردی باچان‌توریسم (bachantourism@)

شرکت تعاونی باچان گشت

محمدرضا قهرمانی هستم. دانش آموخته کارشناسی ارشد زمین شناسی گرایش آب شناسی از عشایر ایل قشقایی و ساکن استان فارس(شهرستانهای شیراز و فراشبند). از آنجا که گردشگری و صنایع و فعالیت‌های وابسته این ظرفیت را دارد که باعث رونق اقتصادی روستاها بشه، بومگردی و ژئوتوریسم را پیشه کردم. در ادامه به معرفی روستای ابا و اجدادی و گرمسیری ما پرداخته شده است.
روستای باچان یا باچون، روستایی تاریخی عشایری و گردشگری، از توابع شهرستان فراشبند در استان فارس و در مسیر میراث جهانی ساسانی (فیروزآباد-فراشبند-کازرون) است که از دیرباز مورد توجه بوده است. امامزاده آقا میر احمد(ع)، نخلستان زیبا، چشمه و تونل‌قنات تاریخی برم فرهاد، استخراج نمک از کوه نمک باچون، محدوده تاریخی چاربازار، چشمه‌های پرآب، غارها و عشایر خونگرم منطقه از جمله پدیده‌ها و شاخصه‌های گردشگری این روستای تاریخی است. در کشور عزیزمان ایران، روستاهایی همچون باچون، فراوانند. گروه گردشگری باچان توریسم سعی دارد در شناساندن نقاط زیبا و بکر کشور برای مقاصد گردشگری قدم بردارد و در این راه به همکاری دوستان، نیازمند است. گرچه تخصص اصلی مدیر گروه ژئوتوریسم است و اغلب مطالب، در این زمینه ارائه خواهد گردید؛ اما به دلیل زندگی در محیط عشایری ایل قشقایی، و عجین بودن زندگی عشایری با طبیعت، گردشگری عشایری نیز از ابعاد اصلی فعالیت این گروه است و تورها به صورت توام عشایری و طبیعت گردی خواهد بود.

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات و پیشنهادات
نویسندگان و همکاران
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در آبان ۱۴۰۳ ثبت شده است

اوایل شنا بلد نبود اما در حین غواصی به شهادت رسید.

 

اقای حبیبی معلم بینش اسلامی دوره دبیرستانم(در دبیرستان امیر کبیر شهرستان فیروزاباد فارس) را یاد می کنم که در یکی از جلسات درس این خاطره از این شهید عزیز را نقل فرمودند.(وقتی فهمیدند که فامیلم قهرمانی و از طایفه نمدی هستم)

شهید مهران همکار ما نیز در کنار ما عازم جبهه شده بود نمی دونم چی شد که افتاد به رودخانه اونجا بود که فهمیدم شنا بلد نیست به تلاطم افتاد بود و از ما کمک می خواست پریدم تو اب تا نجاتش بدم اما مثل همه کسای دیگه هنگام غرق شدن چسبید به من و دوتا دستم را سفت گرفت خیلی ترسیده بود نزدیک بود دو تایی  با هم غرق بشیم به هر زحمتی بود دستام را ازاد کردم و ازش دور شدم. سرش داد زدم که این طوری بهم نچسب تا نجاتت بدم این جوری دوتایی مون با هم غرق میشیم دستتو بده به من تا بریم بیرون دستاشو گرفتم و باهام همکاری کرد تا از اب بیرون اومدیم وقتی که حالش سر جا اومد با طعنه بهش گفتم ترک باشی و شنا بلد نباشی همین شد تا رفت و شنا یاد گرفت جزو گروه غواصای ما شد نمیدونم این حرف من بود یا از همون لحظه تصمیمش را گرفته بود خلاصه غواص شدو از اون غواصای حرفه ای. دیگه اون مهران قبلی نبود اصلا اون مهران قبلی کجا و این مهران کجا در حین غواصی شهید شد  . از این بزرگا ما تو جبهه ها داشتیم.

 

روحش شاد و یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

 

۰ نظر و پیشنهاد موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۰۳ ، ۱۲:۵۲
محمدرضا قهرمانی